گفت و گوی قطره ها (1)
ابوالقاسم لاهوتی ابوالقاسم لاهوتی

 

کرمانشاه زادگاه ابوالقاسم لاهوتی

سرگرد ابوالقاسم لاهوتی (۱۲۶۴ - ۱۳۳۶)
شاعر پرولتری و فعال سیاسی در دوران انقلاب مشروطه.
ابوالقاسم لاهوتی از اعضای حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) بود.
در دوران دیکتاتوری رضاشاهی، تحت تعقیب قرار گرفت و غیابا محکوم به اعدام گردید ولی موفق به فرار به شوروی گردید.
او در کرمانشاه روزنامه بیستون را منتشر می‌کرد.
ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۳۰۵ هجری برابر با ۱۲۶۴ خورشیدی در کرمانشاه به دنیا آمد.
وی نام مستعار میرزا احمد الهام برای خود برگزید و اشعار نخستین وی در روزنامه حبل المتین به چاپ رساند.
از نخستین کسانی است که قالب‌های شعری را درنوردید و به زبانی ساده و روان شعر گفت.
از وی مجموعه‌ای شامل قطعه، غزل و مقداری تصنیف بر جای مانده‌است.
وی مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان شوروی را برعهده داشت.
در تاجیکستان تئاتر و اپرا را پایه گذاری کرد.
وی همچنین معاون ماکسیم گورگی در هييت رئيسه کانون نویسندگان شوروی بود.
وی هرگز به ایران بازنگشت و عاقبت در فروردین ماه سال ۱۳۳۶ خورشیدی در مسکو درگذشت.
وی در گورستان نووودویچی مدفون گشته است.
پدر پیشه کفش دوزی داشت و شاعر و آزادی خواه بود.
ویکی پیدیا

سه قطره
ابوالقاسم لاهوتی
(مسکو در سال 1932)
اهداء به ماکسیم گورکی


• این شنیدم به خردی از استاد
• که میان سه قطره بحث افتاد

• ز آن سه قطره یکی که بد روشن
• گفت:
• « نبود کسی به پایه من

• شکل من اینکه چون ستاره بود
• به سرافرازی ام اشاره بود

• صاف و پاکم و دلربا و قشنگ
• ساده و بی‌علایق و بی رنگ

• هر چه در این جهان ز بحر و ز بر
• شده ایجاد از قوای بشر

• من شریکم به کار ایجادش
• عاملم در بنای بنیادش

• من به دنیا عزیزتر گهرم
• عرق وقت کار کارگرم

• بهر تجهیز و زینت دنیا
• صاحبم صرف می کند من را»


• قطره سرخ با تمام ادب
• گفت:
• «حق است و راست این مطلب.

• لیک من نیز مایه ام عالی است
• در شرف قدر و پایه م عالی ست

• لعل و یاقوت پربها سنگ اند
• ز آنکه با من شبیه و هم رنگ اند

• سرخی رو نشان پیروزی است
• از قدیم است، این نه امروزی است

• ز آن به حسن جهان دهد رونق
• که بود سرخ رنگ روی شفق

• ثابت این نکته در همه دنیا ست
• که گل سرخ بهترین گلها ست

• من همان قطره ام که آتش من
• سوزد از شعله ظلم را خرمن

• چون ببینم که صنف مفتخوران
• حاکمیت کند به رنجبران

• چون ببینم که قوه فاشیسم
• می ستیزد به ضد سوسیالیسم

• شعله خیزد ز من، به جوش آیم
• به رگ و پوست در خروش آیم

• بی تأمل به جنگ برخیزم
• صاحب خویش را بر انگیزم

• که به ضد ستم هجوم کند
• عالم ظلم را ز بُن بکند.

• به یقین من ز بند استبداد
• ننمایم اگر تو را آزاد،

• تو همیشه اسیر خواهی ماند
• زیر دست و حقیر خواهی ماند

• ستم از جوش من رود بر باد
• زحمت از شور من شود آزاد

• از کنش های من رسد به جهان
• حاکمیت به دست رنجبران

• آتشم، تیغم، آفتابم من
• خونِ سرباز انقلابم من

• تا دهم فتح توده را یاری
• صاحب من مرا کند جاری.
»

ادامه دارد


June 28th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان